سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، فراوان است و کردار، اندک . [امام علی علیه السلام]

مجید امیری - یافاطمه زهرا

Powerd by: Parsiblog ® team.
عشق و بلا(شنبه 86 تیر 16 ساعت 3:15 عصر )

عشق یعنی معنی بالا بلند

عشق یعنی دوری از هر دام و بند

گر که خواهی عشق را معنی کنم

بحر باشم بایدت باشی چو نم

تا که آگه گردی از معنای عشق

باخبر گردی تو از سودای عشق

عشق یعنی با سر اندر خون شدن

در ره لیلای خود مجنون شدن

عشق یعنی در بدر در کوه و دشت

در بدر گشتن پی سلطان هشت

عشق یعنی پای نشناسی ز سر

در پی محبوب خود شو در بدر

عشق یعنی واله و شیدای یار

از پی دلدار گشتن دلفکار

عشق یعنی نام خود بردن زیاد

همچو مجنون نام لیلا در نهاد

عشق یعنی سر بزیر پای دوست

عشق یعنی هر چه او خواهد نکوست

عشق یعنی نام دلبر بر زبان

نام او چون شکر اندر عمق جان

عشق یعنی آتش اندر جان شدن

سوختن  در آتش و درمان شدن

عشق یعنی ناله های فاطمه

خطبه خواندنهای او بیواهمه

عشق یعنی در تب و تاب علی

نام مولا بر زبان راندن جلی

عشق یعنی ماجرای کوچه ها

دانی آیا بر سرش آمد چه ها

فاطمه معنای عشق برتر است

ذوب در مولا و میرش حیدر است

فاطمه دستش بدامان علیست

عشق بازیهای زهرا منجلیست

عشق یعنی جان نثاری پشت در

از پی مولا دوید آسیمه سر

دست مولا را به هم پیچیده دید

از پی مولا و عشق خود دوید

گفت مولایم رهانیدش ز بند

روبهان حیله گر گیرید پند

بر سر پیمان خود جان را نهاد

هر چه جانانش بگفت آنرا نهاد

گفتش او جانم چه باشد بهر یار

میکنم قربانیش دار و ندار

عشق یعنی عشق زهرا و علی

جان یکی اندر دو قالب تن گلی

اینچنین مولای من تعلیم داد

درس عشق اندر نهاد من نهاد

نام زهرا دین و هم دنیای ماست

عشق پاکش آخرین سودای ماست

اول و آخر رضای فاطمه

منتهای آرزوی ما همه

عبد زهرا گر حریم وصل او

را طلب داری رضای او بجو

                                    والسلام


» مجید امیری
»» نظرات دیگران ( نظر)

یا فاطمه زهرا(جمعه 86 تیر 15 ساعت 11:49 عصر )

با یا فاطمه شروع کردم چرا اهل البیت خود فرمودند (نحن اسماءالله)فاطمه اسم خداست. این وبلاگ را برای شعرهایم اختصاص داده ام امیدوارم در روزی که هیچ کس به فکر کسی دیگر نیست فاطمه سلام الله علیها دستم را بگیرد و از هول عظیم نجاتم دهد در راستای این آرزو تا عمر دارم به یاری حق نام او را فریاد خواهم زد امید که مرا به عنوان کوچکترین عبد درگاهشان بپذیرند.انشاالله.این قطعه شعر که آخرین سروده ام است را به درگاه مادر خلقت تقدیم می دارم باشد که این ران ملخ در درگاهشان مقبول افتد.انشاالله.

پیش آی تا گویم دلا

از واژه عشق و بلا

شب بود و من در میزدم

می گفتم آخر آمدم

آهسته می کوبم به در

تا آید از آنسو خبر

در می زنم در باز کن

یک جلوه بر من ناز کن

زان سوی در آمد خبر

بنموده مولایت نظر

سر را زپا نشناختم

بر درگهش سر باختم

بوسیدم آن خاک درش

سر را نهادم در برش

بنشستم آنجا باادب

سر تا بپا در تاب و تب

محو رخ نیکوی او

حیران عطر و بوی او

دستی کشیدش بر سرم

گفتا درون آ در حرم

داخل شو و احرام کن

اندر ادب ابرام کن

امشب چرا در میزنی

زین سان چرا پر میزنی

گر حاجتی داری بگوی

درمان دردت را بجوی

آن خسرو خوبان نگر

هم درد و هم درمان نگر

او که یدالله است و بس

در جان ما همچون نفس

بنمود بر جانم نظر

از رحمتش دستی بسر

ارام بنمودش مرا

سالار و میر هر سرا

گفتم مرا راهی نما

از معنی عشق و بلا

مولای من لبها گشود

او در فشانیها نمود

گویم زعشق و از بلا

با گوش جان بشنو دلا


» مجید امیری
»» نظرات دیگران ( نظر)

<      1   2   3      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
از جانم بگو
[عناوین آرشیوشده]

بازدیدهای امروز: 1  بازدید
بازدیدهای دیروز: 1  بازدید
مجموع بازدیدها: 15741  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

» پیوندهای روزانه «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «